در ان شبهای تنهایی
در ان تاریکی و وحشت
در ان بی مهری غمگین
در ان اندوه و ان غربت
گلی زیبا درون کلبه ی قلبم پدید امد
گلی خوشبو گل مریم گلی زیباتر از یک بوستان لاله
گلی خوش بو تر از شبهای مهتابی گل صحرای بی تابی
گمان کردم که او هرگز نمی میرد دو دست پر فریب دشمنی او را ز دست من نمی گیرد
ندانستم که با من نیست ندانستم خزان دارد خزان دارد خزان دارد